ناشنیده های شگفت انگیز از اعجاز قرآن درباره عدد 13


هیچ عددی نحس نیست ...خداوند هیچ عددی را نحس قرار نداده است،نحسی و نامبارکی از ما و اعمال ماست.خطاهای خودمان را به گردن روز و عدد و .... نگذاریم.
بنی امیه در جهت تخریب شخصیت شیعه و به خصوص حضرت علی (ع) اقدامات گسترده ای را انجام داده بود،که خیلی از آنها هنوز هم در فرهنگ محاوره ای و ضرب المثلهای ما باقی مانده است .یک نمونه بارز این مطلب نحسی عدد 13 بود.آنها13 رجب روز میلاد حضرت علی (ع) را عدد نحس و بدیمن بین مردم رواج دادند در حالیکه این عدد برای شیعیان مبارکترین عدد است.


ادامه نوشته

پانزده توصیه حاج محمد اسماعیل دولابی (رحمة الله عليه) در خصوص زندگی مومنانه:

1. هر وقت در زندگیت گیري پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ي یار است.

2. زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذ کر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد،دعوا و جدال و… نکن و آن را سالم به بعدي برسان. اگر این کار را بکنی،دائمی می شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.

3. اگر غلام خانه زادي پس از سال ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن،روزي غصه دار شود و بگوید فردا من چه بخورم؟ این توهین به صاحبش است و بااین غصه خوردن صاحبش را اذیت می کند. بعد از عمري روزي خدا را خوردن، جاندارد براي روزي فردایمان غصه دار و نگران باشیم.

4. گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست.
غصه ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه اي؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه.


5. موت را که بپذیري، همه ي غم و غصه ها می رود و بی اثر می شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوي، غصه هایت کم می شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می کند و آخرت را بزرگ. حضرت امیر علیه السلام فرمود:یک ساعت دنیا را به همه ي آخرت نمی دهم. آمادگی باید داشت، نه عجله براي مردن.

6. اگر دقّت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیا قابل مشاهده است؛ مثل بداخلاق که خود و دیگران را در فشار می گذارد.

7. تربت، دفع بلا میکند و همه ي تب ها و طوفان ها و زلزله ها با یک سر سوزن از آن آرام می شود. مؤمن سرانجام تربت میشود.
اگر یک مؤمن در شهري بخوابد، خداوند بلا را از آن شهر دور میکند.


8. هر وقت غصه دار شدید، براي خودتان و براي همه مؤمنین و مؤمنات از زنده ها و مرده ها و آنهایی که بعدا خواهند آمد، استغفار کنید. غصه دار که میشوید، گویا بدنتان چین میخورد و استغفار که میکنید، این چین ها باز می شود.

9. تا می گویم شما آدم خوبی هستید، شما می گویید خوبی از خودتان است و خودتان خوبید. خدا هم همین طور است. تا به خدا می گویید خدایا تو غفّاري، تو ستّاري، تو رحمانی و…خدا می فرماید خودت غفّاري، خودت ستّاري، خودت رحما نی و… . کار محبت همین است.

10.
با تکرار کردن کارهاي خوب، عادت حاصل می شود. بعد عادت به عبادت منجر می شود. عبادت هم معرفت ایجاد می کند. بعد ملکات فاضله در فرد به وجود می آید و نهایتا به ولایت منجر می شود.

11. خدا عبادت وعده ي بعد را نخواسته است؛ ولی ما روزي سال هاي بعد را هم می خواهیم، در حالی که معلوم نیست تا یک وعده ي بعد زنده باشیم.

12. لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می گذرد، گله و شکوه نکن و از خداخوبی بگو. حتّی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم کم بر تو معلوم شود که به راستی خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می کردي، فی الواقع راست می گفتی و خدا خوب خدایی بود.

13. ازهر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آنرا به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ تر از این نیست. اگر این نکته را رعایت کنی، از وادي امن سر در می آوري. هر وقت خواستی از کسی یا چیزي تعریف کنی، از ربت تعریف کن. بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او. هر زیبایی و خوبی که دیدي رب و پروردگارت را یاد کن، همانطور که امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای دهه ي اول ذیحجه می فرماید: به عدد همه چیزهاي عالم لا اله الا الله

14. "دل هاي مؤمنين كه به هم وصل ميشود، آب كُر است. وقتي به علــي عليه السّلام متّصل شد، به دريا وصل شده است...شخصِ تنها ، آب قليل است و درتماس با نجاست نجس مي شود ، ولي آب كُر نه تنها نجس نمي شود ، بلكه متنجس را هم پاك مي كند."

15. هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن. در "الا"، تشدید را محکم ادا کن،تا اگر چیزي باقی مانده، از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود. آن گاه "الله"را بگو همه ي دلت را تصرف کند.


پیامبر خدا (ص) فرموده اند: هر کس در نوشته ای بر من درود فرستد، تا زمانی که نام من در آن نوشته موجود باشد، فرشتگان، پیوسته برای او آمرزش طلبند.
(کنز العمال: 2243 منتخب میزان الحکمة: 332)


«اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم»

چرا علی(ع) قسيم الجنّة و النّار است؟

این نوشتار درصدد است تا معنای روایت وارده بر اینکه "علىٌّ قسيم الجنّة و النّار" را مورد بررسی قرار دهد.

فارس: مرحوم علامه طهرانی معتقد است اين روايات نه تنها از طريق اهل بيت سلام الـله عليهم اجمعين وارد شده است، بلكه از طريق عامّه نيز رواياتى در اين باره روايت شده است.

ما براى اين روايات سه معنى مى ‏كنيم كه آنها نيز مترتب بر يكديگر مى ‏باشند. يعنى در سه مرحله متفاوت از نقطه نظر ظهور و خفا آنها را تفسير مى‏نمایيم:

ادامه نوشته

می خواهید بدانید با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) چقدر فاصله داریم؟

آیا نوع زندگیمان امام زمانی است یا به عبارتی دیگر امام زمان پسند هست؟ آیا نوع معاشرت های ما طوری هست که امام زمان هم وارد مجلسمان شوند، همنشین با ما شده و نظر لطفی داشته باشند؟ یا برعکس؟

ادامه نوشته

تولد دوباره

سلام 

بعد از مدتها دوری دوباره تصمیم گرفتم این وبلاگو به روز کنم.
پر از امید و انرژی دوباره به سمت روشنایی قدم بردارم.
راستی ماه رمضان مبارک :)

دعای امام سجاد(ع) به مناسبت فرا رسیدن ماه مبارک رمضان

سپاس خدا را که ما را راهنما به سپاس خود شد، و شایسته ی آن نمود، تا از شکرگزاران احسان او گردیم، و به ما بر این کار پاداش نیکوکاران بخشد و سپاس خدای را که دینش را به ما عنایت فرمود و ما را به آیین خود اختصاص داد، و در راههای احسان خود روان ساخت تا در آنها به فضل و لطفش به سوی رضوان او حرکت کنیم. چنان حمدی که از ما بپذیرد، و به سبب آن از ما خشنود شود. و سپاس خدای را که از جمله آن راهها، ماه خود ماه رمضان را قرار داد. ماه روزه، ماه اسلام، ماه طهارت، ماه آزمایش، ماه قیام، ماهی که قرآن را در آن نازل کرد برای هدایت مردم و بودن نشانه هایی روشن از هدایت و مشخص شدن حق از باطل و بدین جهت برتری آن ماه را بر سایر ماهها بر پایه ی احترامات فراوان، و فضیلتهای آشکار روشن نمود، پس آنچه را در زمانهای دیگر حلال بود حرام کرد و اکرام آن خوراکیها و آشامیدنیها را منع نمود و برای آن زمان معینی قرار داد که حضرتش-جل و عز- اجازه نمیدهد از آن پیش افتد و نمی پذیرد که از آن پس افتد، سپس یکی از شبهایش را بر شبهای هزار ماه فضیلت و برتری داد، و آن را شب قدر نامید.

خداوندا خودداری از محرمات در آن را به ما الهام کن و ما را به روزه داشتن آن با حفظ جوارح از گناهان و به کار بردن آنها در آنچه که تو را خشنود می نماید یاری ده، تا با گوشمان به گفتار لغو گوش نکنیم، و با چشمانمان به تماشای لهو نشتابیم، و دستهایمان را به حرامی دراز نکنیم، و به سوی ممنوع تو گام برنداریم، و شکمهایمان جز به حلال پر نشود و زبانمان به غیر آنچه تو گفته ای گویا نگردد.

داستان دوستان

امام باقر، محمد بن علی بن الحسین (علیه السلام)، لقبش «باقر» است. باقر  یعنی شکافنده. به آن حضرت«باقر العلوم» میگفتند، یعنی شکافنده دانشها.

مردی مسیحی، به صورت سخریه و استهزاء کلمه «باقر» را تصحیف کرد به کلمه «بقر»-یعنی گاو-، به آن حضرت گفت:«انت بقر» یعنی تو گاوی.

امام بدون آنکه از خود ناراحتی نشان بدهد و اظهار عصبانیت کند، با کمال سادگی گفت:« نه، من بقر نیستم، من باقرم.»

مسیحی:«تو پسر زنی هستی که آشپز بود.»

-«شغلش این بود، عار و ننگی محسوب نمی شود.»

-«مادرت سیاه و بی شرم و بدزبان بود.»

-«اگر این نسبتها که به مادرم می دهی راست است، خداوند او را بیامرزد و از گناهش بگذرد، و اگر دروغ است، از گناه تو بگذرد که دروغ و افترا بستی.»

مشاهده این همه حلم از مردی که قادر بود همه گونه موجبات آزار یک مرد خارج از دین اسلام را فراهم آورد، کافی بود که انقلابی در روحیه مرد مسیحی ایجاد نماید و او را به سوی اسلام بکشاند.

مرد مسیحی بعدا مسلمان شد.

بنوای نوای نای دلدار

به نام دوست و برای دوست می نویسم

ایام خوش دیدار در راه است

دیدار ماه خدا

و تو را میخوانم که بیایی و سلام و صلواتی بر دوست تقدیم کنی


برای ثبت نام به بخش نظرات مراجعه کنید و تعداد صلواتهایی که می خواهید هر روز در ماه مبارک رمضان

برای امام زمان(عج) بفرستید را اعلام کنید

خوشحال میشوم اگر این پیام را به دیگر دوستان خود هم اطلاع دهید

و این مطلب را در وبلاگ خود به نام خود بنویسید

یامهدی

از صمیم قلب

باید ایمان بیاورم

اما چگونه؟ با کدامین معرفت؟ با کدام عشق؟

اکنون فقط عاجز توام ای خدا، توان ایمان ندارم

عشق پایبند ندارم، دنیایم نیست اما بی توام

باید عاشق شوم اما قلبم بسیار بیمار است، باید لایق عشقت باشم تا عاشقت شوم

باید تو را دریابم تو را درک کنم تو را بازشناسم

چگونه بگویم؟ تو را میخواهم اما به من نمیدهند این مردمان که میگویند از راه تواند

اینان میگویند که لایق تو نیستم که عشق تو را درنخواهم یافت

اینان نمیدانند چقدر محتاج توام فقط در این فکر هستند که تو که هستی

اینان به من نمینگرند تو به من بنگر

تو به من نگاه کن  ببین چقدر محتاج توام

ببین چه راحت بیمارم و چه سخت درمان میشوم

یا طبیب من لا طبیب له قلبم از شدت بیماری مرده

بیمارم مرا دریاب

دست از تو نخواهد کشید این هستی حتی اگر همه ی انسانها تو را رها کنند

نمیتوان از تو دور شد اما نزدیکی را هم چاره ای جز تو نیست

باز از سمت صبح تو را خواهم خواند تا بیایی...

داستان دوستان

نماز صبح را رسول اکرم در مسجد با مردم خواند. هوا دیگر روشن شده بود و افراد کاملا تمیز داده می شدند. در این بین، چشم رسول  اکرم به جوانی افتاد که حالش غیر عادی به نظر می رسید. سرش آزاد روی تنش نمی ایستاد و دائما به این طرف و آن طرف حرکت میکرد. نگاهی به چهره جوان کرد، دید رنگش زرد شده، چشمهایش در کاسه سر فرو رفته، اندامش باریک و لاغر شده است. از او پرسید:

«درچه حالی؟»

-«در حال یقینم یا رسول الله!» -«هر یقینی آثاری دارد که حقیقت آن را نشان میدهد. علامت و اثر یقین تو چیست؟»

-«یقین من همان است که مرا قرین درد قرارداده، در شبها خواب را از چشم من گرفته است و روزها را من با تشنگی به پایان می رسانم. دیگر از تمام دنیا و مافیها رو گردانده و به آن سوی دیگر رو کرده ام. مثل این است که عرش پروردگار را در موقف حساب و همچنین حشر جمیع خلایق را می بینم. مثل این است که بهشتیان را درنعیم و دوزخیان را در عذاب الیم مشاهده می کنم. مثل این است که صدای لهیب آتش جهنم همین الآن در گوشم طنین انداخته است.»

رسول اکرم رو به مردم کرد و فرمود: «این بنده ای است که خداوند قلب او را به نور ایمان روشن کرده است.» بعد رو به آن جوان کرد و فرمود:«این حالت نیکو را برای خود نگه دار.»

جوان عرض کرد:« یا رسول الله! دعا کن خداوند جهاد و شهادت در راه حق را نصیبم فرماید.» رسول اکرم دعا کرد. طولی نکشید که جهادی پیش آمد و آن جوان در آن جهاد شرکت کرد. دهمین نفری که در آن جنگ شهید شد، همان جوان بود.